گروه جنگ نرم مشرق- آمریکاییها از دیرباز به دنبال سربازی بودند که بتوانند بر آن تسلط داشته باشند تا فرمانهای آنان را بدون چون و چرا در عملیاتهای مختلف انجام دهند. مقامهای نظامی و امنیتی آمریکایی مدت طولانی است که به دنبال ساخت ربات سرباز با هوش مصنوعی یا طراحی و تولید سرباز سایبورگ هستند.
این نظریات و تلاشها موجب شده است که نویسندهها و
فیلمنامه نویسها ایدههای جذاب و تخیلی برای خلق شخصیتهای مختلف مانند پلیس
آهنی و ... پیدا کنند تا بر پرده سینما به تصویر بکشند. بعضی از نویسنده_آیندهشناسها
نیز سعی میکنند آیندهای را ترسیم کنند تا به نظام علمی جهت بدهند که به آن سمت
حرکت کنند.
جان دیکسون (John Dixon) رمانی با همین موضوعات به رشته تحریر درآورده است که از آن موضوع سریال «Intelligence» گرفته شد تا مایکل سوئیتزمن (Michael Seitzman) این سریال را برای شبکه CBS بسازد. «Intelligence» از ماه ژانویه سال 2014 برای مخاطبین این شبکه پخش میشود.
این سریال در ژانر علمی_تخیلی_اکشن ترسیمی از آیندهی نسل بعدی ماموران اطلاعاتی هوشمند intelligence که زیر نظر مرکز فرماندهی سایبری ارتش آمریکا uscc خدمت میکنند، به مخاطبان خود ارائه میکند.
ابَرکامپیوتری با قلب تپنده
داستان این سریال مربوط به پروژهای به اسم پروژه clock work یا چرخههای ساعت است که تحت نظر فرمانده سایبری ارتش آمریکا خانم دکتر لیلیان استرند (Lillian Strand) با بازی Marg Helgenberger اداره میشود.
در این پروژه یک ریزتراشه کامپیوتری را در مغز یک سرباز سابق نیروهای ویژه به اسم گابریل وان Gabriel Vaughn (گابریل یا جبرئیل که در زبان عبری به معنای «مرد خدا» است) با بازی جاش هالووی Josh Holloway که جهش ژنتیکی خاص دارد، وارد میکنند.
این ریزتراشه میتواند سیگنال دریافت و ارسال کند. در این تراشه نرمافزارهای مختلفی نصب شده است که به گابریل این امکان را میدهد تا بصورت وایفای wifi به تمام وسایل الکترونیکی_کامپیوتری (دوربین مداربسته، اینترنت، ماهوارههای مختلف در آسمان، مراکز مخابراتی، سرورهای کامپیوتر کشورهای مختلف...) متصل شود و با آنها تبادل اطلاعات و هک کند.
کسی که این ریزتراشه
پیوندی را طراحی کرده دکتر شنندوا کسیدی Dr. Shenandoah
Cassidy با بازی جان بیلینگسلی John Billingsley
است؛
پسر این دانشمند -نلسون- که به عنوان دستیار علمی به دکتر شنندوا کمک میکند، به جایگاه گابریل در زندگی پدرش حسادت دارد.
دکتر استرند یک مامور مخفی به اسم رایلی نیل Riley Neal با بازی Meghan Ory را از سرویس مخفی حفاظت ریاست جمهوری آمریکا به سایبرکام منتقل میکند تا گابریل را که ریزتراشهای با هزینه ملیاردی در مغز خود دارد، از تهدیدهای خارجی و همچنین از بیپرواییهای شخصی خودش در امان نگه دارد. البته او همکاران دیگری هم در این واحد سایبری ویژه دارد.
گابریل که فردی بسیار با هوش است در قامت یک مامور مخصوص سازمان مقابله با تهدیدات سایبری که سلاح مخفی آمریکا (یک سوپر کامپیوتر) را در مغز خود حمل میکند و نسل جدیدی از تلفیق انسان و کامپیوتر محسوب میشود، موظف است سیستمهای مختلف را هک کند و برای محافظت از ایالات متحده در مقابل دشمنانش، از این قابلیت خود استفاده کند.
انسان سایبورگ
اصطلاح سایبورگ Cyborg به موجودی اطلاق میشود که علاوه بر اعضای طبیعی بدن، دارای ارگانهای عملکردی مصنوعی هم باشد. این کلمه مخفف کلمات سایبرنتیک و ارگانیسم است. سایبرنتیک علم ارتباط ماشین با انسان است. این کلمه در دهه 1940 توسط نوربرت وینر به کار رفت.
گابریل نیز در این سریال یک انسان سایبورگ محسوب میشود. انسانی که توانایی های مختلف جسمی و ذهنیاش از راه الحاق کردن تراشهها، میکروچیپها، سنسورها و قطعاتی از این دست متحول شده و ارتقاء پیدا کرده است. انسان سایبورگ رؤیای بسیاری از محققان، نخبگان و عموم افراد تکنولوژیک زده غربی و شرقی است.
از تخیل تا واقعیت
با اینکه سریال «Intelligence» در ژانر فیلمهای تخیلی قرار میگیرد اما در واقعیت نیز اقداماتی صورت گرفته که البته هنوز به نتیجه نرسیده است. تحقیقات رو به گسترش پنتاگون در علم اعصاب در سالهای اخیر بشدت روی کاربردهای پزشکی، مانند تحقیق در زمینه درک آسیبهای مغزی متمرکز بوده است، اما بخشی از کارهای انجام شده پنتاگون در این زمینه طی دهههای گذشته روی مفاهیمی بوده که به شکل موثرتری به جنگهای نظامی کمک میکند. سالهاست که مساله کنترل ذهن انسانها براي آمريکا تبديل به يک رويا شده است که براي تحقق آن تلاش ميکنند که آسیبهای جسمانی غیرقابل جبرانی را به سربازان داوطلب ارتش وارد کردهاند. غایت این پروژهها این است که ذهن سربازان هدف تحت کنترل باشد؛ این گروه انسانها حتی میتوانند برنامهریزی شوند تا جنایتی انجام دهند و پس از آن از عمل خود هیچ چیز به یاد نیاورند. این جنگ ساکت، توسط سازمانهای اطلاعاتی و نظامی روی سربازان و افراد ناشناس انجام میشود.
کاشت تراشه
اصلیترین سازمانی که در حوزه انسان سایبورگ دست به تحقیقات عملی برای کاشت تراشه در موجود زنده (در نهایت انسان) زده است، دارپا است. "DARPA" مخفف "Defense Advanced Research Projects Agency" به معناي آژانس پروژههاي تحقيقاتي دفاعي پيشرفته است كه به صورت مستقيم زير نظر وزارت دفاع آمريكا به فعاليتهاي خود ميپردازد.
دارپا سالانه نزدیک به 2 میلیارد دلار صرف تحقیق بر روی انسانها برای به وجود آوردن یک فوق سرباز و یا نیروی پلیس فوق بشری میکند. دارپا درحال دستکاری ژنهای انسان و کار کردن روی ژنوم آنها میباشد. وزارت دفاع آمریکا به دنبال خلق سربازانی است که بدون هیچ ترس یا ندامتی بتوانند آدم بکشند و بدون خستگی بجنگد اما افق روشنی برای موفقیت و رسیدن به این اهداف شوم مشخص نیست.
سایبرکام در سریال «Intelligence»
ابتدا داستان با این موضوع شروع میشود که زن گابریل که مامور سازمان سیا است، برای یک ماموریتی در چند سال پیش داخل گروه تروریستی لشگر میشود و حتی در عملیات تروریستی بمبئی شرکت میکند و در قسمت بعد در زمان حال به عنوان مامور مخفی در گروه تروریستی، در داخل آمریکا مجبور میشود دست به اقدام انتحاری بزند! در سریال اینتلیجنس نیز همانند دیگر فیلمهای هالیوودی مفهوم این جمله که «همه مسلمانان تروریست نیستند اما همه تروریستها مسلمانانند» تبلیغ میشود و انگار جزو سیاستهای رسمی فیلم و سریال سازی آمریکا شده است.
در هر قسمت «Intelligence» یک اتفاق تروریستی یا ضدمنافع آمریکا واقع میشود که باید گابریل به همراه رایلی به مقابله با آن بپردازند.
حضور چینیها از ابتدای سریال شروع میشود و تقریبا تا قسمتهای پایانی فصل اول ادامه دارد و مرتب در تلاش هستند که بتوانند آن ریزتراشه را بدست آورند.
البته در قسمت ابتدایی سریال چینیها دکتر کسیدی را مجبور میکنند ریزتراشهای که به دور از چشم سایبرکام تولید کرده را در مغز یک زن چینی که جهش ژنتیکی دارد به نام میچِن کاشت کند اما آن زن تحت اختیار چینیها قرار نمیگیرد و به صورت مستقل برای بعضی مقامهای آمریکایی اقدام به آدم کشی میکند. تقابل میچِن با گابریل، بُعدهای دیگری از داستان را بوجود میآورد.
در این سریال بخوبی نشان داده میشود که اکثر تکنولوژیهای سطح بالایی که تولید میشود، در خدمت ویران کردن و کشتن انسانها استفاده میشود.
گابریل که به این فناوری مجهز شده برای فرماندهی سایبری آمریکا خدمت میکند و جالب است که برای نشان دادن قدرت این سازمان نوپا، تقابل و تعامل با دیگر سازمانهای امنیتی-نظامی ایالات متحده به تصویر کشیده میشود. آمریکاییها در راستای عملیات روانی (علیه دشمنشان) و تبلیغات روانی (برای روحیه دوستانشان) سازمانهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی خود را بسیار قدرتمندتر، پیچیده و مرموزتر از آنچه که در واقعیت میباشند، نشان میدهند که «Intelligence» نیز از این قاعده مستثنی نیست و این قدرت را بصورت تقابل سازمانهایی مانند سیا یا ارتش با سایبرکام در این سریال به نمایش میگذارند.
قرارگاه فرماندهای سایبری آمریکا
اما سایبر کام واقعی چیست؟ در ماه می سال 2010 تقریباً یک سال پس از آنکه اوباما به قدرت رسید و چند هفته پیش از آنکه استاکسنت رسانهای شود، یک سازمان جدید در آمریکا به وجود آمد که وظیفه آن تمرین دادن آمریکاییان برای حکومت بر اینترنتی بود که روزبهروز بیشتر شبیه به یک منطقه جنگی میشد. این سازمان "قرارگاه فرماندهی سایبری آمریکا" (USCYBERCOM) نام داشت.
لوگوی قرارگاه فرماندهی سایبری ارتش آمریکا
این قرارگاه در مجموعه "فورتمید" (Fort Meade) مریلند واقع شده است. قابل ذکر است که این قرارگاه در ساختمان "آژانس امنیت ملی آمریکا" (NSA) قرار داشته و فرمانده آن به طور همزمان ریاست آژانس امنیت ملی را نیز برعهده دارد.
نمایی داخلی از قرارگاه فرماندهی سایبری آمریکا
مقامات بلند پایه دفاعی امریکا مدعی شدهاند که هدف از تشکیل این فرماندهی، دفاع از شبکههای تحت حمله است و تاکید کردند که هدف آن نظامی سازی فضای مجازی نبوده و عملیاتهای این فرماندهی برای مقابله با تهدیدهای سایبری چین و ایران افزایش یافته است. این فرماندهی بخشهای مشترکی با آژانس امنیت ملی امریکا نیز دارد.
دشمنان آمریکا در «Intelligence»
در این سریال کشورهای چین، روسیه، ایران و تا حدی کره شمالی را در چند نوبت دشمنهای آمریکا (بخصوص در زمینه جنگ سایبری) معرفی میکند و در پایان هم پیروزی سایبرکام را در مقابل آنها میبینیم که توانستهاند جلوی حملات آنها را بگیرند. البته حضور چین و ایران بیش از بقیه کشورها در فصل اول پررنگ است که گویی مخاطب آمریکایی (و البته مخاطبین کشورهای دیگر) بعد از دیدن این سریال این دو کشور را بسیار قدرتمند در زمینه جاسوسی علیه کشور آمریکا میدانند و به دولت آمریکا این حق مشروع را میدهند که علیه دو کشور چین و ایران دست به اقدامات خصمانه بزند. تایید و تاکید بر اقدامات مداخله جویانه در دیگر کشورها نمونه دیگر از مولفههای این سریال به حساب میآید. برای مثال قسمت هشتم فصل اول مربوط به کشور بولیوی است که سازمان سیا برای اهداف بشردوستانه! از یکی از نامزدهای ریاست جمهوری بولیوی که فردی میانه رو! و دارای پایگاه مردمی است، محافظت میکند؛ و گابریل و رایلی باید جلوی خطرات این ماموریت سازمان سیا را بگیرند.
مثل همیشه باید به همه این دروغ اعلام بشود که آمریکا علاوه بر محافظت ار مردم و امنیت کشور خودش، همیشه نگران دیگر مردم جهان نیز هست و به عنوان کدخدای جهان و با نیت خیرخواهی و برای مصالح آنها، در امور دیگر کشورهای جهان باید دخالت کند.
موضوعات فصل اول این سریال در کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان، سوریه، مکزیک، انگلستان، بولیوی... اتفاق میافتد. سریال «Intelligence» بسیار شبیه سریال 24 ساخته شده که در آن یک اقدام تروریستی در حال وقوع هست و شخص اول سریال جک باور یک تنه به مقابل تهدیدهای مختلف اعم از سلاح شیمیایی، میکروبی، هستهای، ترور، بمبگذاری... میپردازد اما در «Intelligence» به جای یک نفر، دو نفر (گابریل و رایلی) اقدام به خنثی سازی عملیات تروریستی_سایبری میکنند.
فصل اول «Intelligence» در مقایسه با فصل اول سریال 24 ضعیفتر است و در بعضی قسمتها زود حوصله مخاطب را سر میبرد و دیگر هیجانی برای دیدن ادامه آن وجود ندارد. البته جلوههای بصری نقطه قوت این سریال محسوب میشود.
جاسوسهای استراتژیک ایران!
2 قسمت آخر این فصل بطور جداگانه به اقدامات
جاسوسی ایران میپردازد. ایرانیها در زمان آخر عمر آیت الله ( منظور حضرت امام
خمینی ره است) پروژهای به نام «سیل» را با الگو گیری از سازمان جاسوسی شوروی سابق
طراحی میکنند که با آن بتواند افراد آمریکایی را جاسوس خود کنند تا در آینده آنها
بتوانند پستهای کلیدی دولت آمریکا را تصاحب کنند! این افراد جاسوس آمریکایی به 6
ببر معروف هستند که سودای تصاحب ریاست جمهوری آمریکا را دارند و حالا سازمانهای
امنیتی آمریکا باید به کمک گابریل و رایلی که زیر نظر فرماندهی سایبری خدمت میکنند،
این مقامهای جاسوس را پیدا کنند. ایرانیان در این سریال موفق شده اند تا مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا Director of National Intelligence را که شانزده نهاد اطلاعاتی آمریکا را مدیریت می کند به عامل خود تبدیل کنند. هر چند در انتهای فصل اول، این عامل ایران بازداشت شده و در زندان به قتل می رسد.
در اینکه سازمانهای اطلاعاتی ایران در مواجه با دشمنان خود پس از انقلاب اسلامی بسیار قدرتمند شده، تردیدی نیست؛ اما اینکه اخیرا در فیلم و سریالهای آمریکایی بسیار بیشتر از گذشته به آن میپردازند دو دلیل عمده دارد.
یک: تحولات چند سال اخیر جهان بخصوص در خاورمیانه در جهت منافع ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نبوده و نیست؛ و با توجه به تضعیف موقعیت آمریکا در منطقه و پیروزیهای سیاسی و نظامی محور مقاومت، آمریکا مسئول همه این اتفاقات را ایران میداند. از طرف دیگر هم آمریکا به عنوان پلیس جهانی در نمایش قدرت برای جلوگیری ایران از دستیابی به فناوری انرژی صلح آمیز هستهای ناموفق بوده است. این دلایل کافی است تا آمریکاییها دشمن اصلی خود را ایران بدانند و تمام تلاش خود را برای معرفی ایران به عنوان دشمن همه جهانیان انجام دهند.
دوم: آمریکا برای جلوگیری از افزایش قدرت ایران و آوردن فشار به آن (حتی برای تهدید نظامی) نیاز به حمایت مردم خود و بعد جامعه جهانی دارد. برای همین سیاست «ایران هراسی» را در دستور کار خود دارند تا بتوانند از حمایت مردم آمریکا و دیگر نقاط جهان برای رسیدن به اهداف نامشروع خود استفاده کنند.